برضد دوسویه نگری اوضاع سوریه در گفت و گو با یک آنارشیست سوری

علیه یورش نظامی غرب در سوریه و برضد رژیم خون آشام اسد و همچنین بخش بزرگی از مخالفان مسلح که دارای گرایش های مختلف ارتجاعی اسلام سیاسی هستند، مبارزان دیگری هستند که تلاش می کنند آلترناتیوی متفاوت را ترسیم نمایند. آلترناتیوی سیاسی و اجتماعی در محلات و مناطق سوریه، در حلب و حومه ی دمشق و در کردستان، یعنی هر مکانی که ظرفیت های خودسازمان دهی مردم فرای تعلقات شان وجود دارد. این مبارزان می خواهند واقعیت موجود را عمیقاً تغییر دهند تا بتوانند «از پایین» نظم نوینی ایجاد کنند.
به نظر ما باید با توجه به توانایی هایمان چنین تلاش هایی را شناساند.
جوشا استفنز (*)
۶ / ۹ / ٢٠١۳ (برگردان به فارسی ٢۹ / ۶ / ١۳٩٢ توسط ن. تیف)
در حالی که آمریکا فشار را برای حمله ی نظامی به سوریه تشدید می کند، یگانه تحلیل موجودی که ارائه می گردد انتخاب بین رژیم خشن بشار اسد و تحرکات اسلامگرایان مخالف آن است. زمانی که نظری علیه دخالت نظامی آمریکا مطرح می گردد، چنین القاء می شود که از گروه های وابسته به القاعده پشتیبانی صورت می گیرد که می خواهند رژیم اسد را سرنگون کنند، گویا آن ها تنها نیروهای مخالف اسد هستند. اما همانگونه که جی کاسانو اخیراً در مجله ی Fast Company نوشته است، یک شبکه ی غیرمسلح مقاومت دمکراتیک علیه رژیم اسد وجود دارد که غنی و گوناگون است. این شبکه دارای اشکال گسترده ای ست که شامل ابتکارات سیاسی محلی، جمع های هنری، سازمان های دفاع از حقوق بشر، گروهای غیرخشونت گرا و غیره است. (جنبش غیرخشونت گرای سوریه نقشه ی آن لاینی را تهیه نموده است که نشانگر شبکه ی پیچیده گروه ها و روابط آن هست.) (١)
اخبار و اطلاعاتی که آنارشیست های سوریه منتشر نموده اند تأثیرات فراوانی در مبارزات کشورهای دیگر عربی داشته است. برای مثال، پس از انتشار مطالبی در مورد آنارشیست هایی که به قصد مرگ در زندان های اسد شکنجه شدند، فلسطینیان یادواره ی آنان را برگزار کردند یا در مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی فلسطینی در اسرائیل از آنان نیز پشتیبانی نمودند. بایستی به دو نکته ی اصلی به آن چه می گذرد تأکید ویژه نمود: نخست روشی ست که آنارشیست های جهان عرب برای ابراز انتقادات و نظرات خود پیش می برند که موجب برهم خوردن تضادهایی ست که برای توجیه سیاست خارجی آمریکا ارائه می گردند و سپس گفت و گوهایی ست که میان جنبش های ضد استبدادی در جهان عرب وجود دارند و که بیرون و فرای مرجع های غربی صورت می گیرند.
آگاهی یافتن به این مهم که پافشاری آنارشیست های سوریه ای برای خودگردانی به عنوان پرنسیپ سازمانده اصلی می تواند در برابر واقعیت خشونت موجود مقاومت کند یا این که این روش اهرمی در خدمت منافع خارجی می گردد، پرسشی ست که باز می ماند.
نادر عطسی یک محقق و نویسنده ی سوری و زاده شده در شهر حُمص است. او اکنون در آمریکا و بیروت زندگی می کند. وی وبلاگی به نام Darth Nader (٢) دارد که حاوی تحلیل هایی در باره ی انقلاب سوریه است. من با او گفت و گویی در مورد نشان های آنارشیسم در جنبش موجود و چشم انداز یک دخالت نظامی آمریکا در سوریه انجام دادم.

ج. ا: آنارشیست ها در انقلاب سوریه فعال هستند و از ابتداء مطالبی در مورد آن می نویسند. آیا تو اطلاعی از نوع فعالیت هایی که قبلاً انجام می شدند داری؟ آیا عنصرهای تأثیرگذاری برای وجود آنارشیسم در سوریه وجود دارند؟
ن. ع. : پیش از وقوع انقلاب و به علت ماهیت استبدادی رژیم سوریه، فضای محدودی برای ابراز نظرات آنارشیستی بود. با این حال در جهان عرب، بیش ترین صداهای آنارشیستی که شنیده می شد سوریه ای بود. هر چند آنارشیست ها به وضوح به این نام فعالیت نمی کنند، اما در دهه ی اخیر وبلاگ نویسان و نویسندگان سوری که دارای گرایش های آنارشیستی هستند بیش از پیش در «صحنه» هستند. معظن کمال معز (۳) یک آنارشیست سوری ست که در سال های اخیر مطالب فراوانی منتشر نموده است. مطالب وی دارای نظریه های آنارشیستی ست که با وضعیت های معاصر پیوند دارند. او یکی از فعالان آنارشیسم عرب است که پیش از قیام اخیر در سوریه نیز دارای اهمیت بود. وی به عربی می نویسد و اخیراً کنفرانسی را در یک قهوه خانه ی قاهره به عنوان «آنارشیسم چیست؟» برگزار نمود.
وضعیت سازمان یابی آنارشیست ها متفاوت است. آنارشیست ها در سوریه مجبور شدند تا در فضای سیاسی بسیار سخت یک رژیم استبدادی از ابتکارات گوناگونی استفاده نمایند تا یک جنبش را سازماندهی نمایند که به هر حال می بایستی یک سازمان غیرتمرکزگرا باشد. برای مثال در دانشگاه های سوریه چندین جنبش دانشجویی در طی انتفاضه دوم فلسطین و جنگ در عراق شکل گرفتند. رژیم این جنبش ها را به عنوان نارضایتی توده ای تحمل کرد. راهپیمایی هایی علیه جنگ در عراق و در پشتیبانی از انتفاضه صورت گرفتند. هر چند تعداد زیادی از مأموران مخابرات [پلیس سیاسی سوریه] به این جنبش ها نفوذ کردند و آن ها را زیر نظر گرفتند، اما این ها جنبش های خودجوش دانشجویی باقی ماندند. دانشجویان می دانستند که به شدت تحت نظر مأموران مخابرات هستند که با دفترچه هایی در دست، شعارها را یادداشت می کردند. این جنبش های دانشجویی توانستند در جنب اعتراضات خود به تدریج پرسش هایی را در مورد وضعیت داخلی و بین المللی مطرح نمایند. یک حرکت شجاعانه ی دانشجویان که من از آن اطلاع یافتم این بود که دانشجویان دانشگاه شهر حلب در یک تظاهرات علیه جنگ در عراق پارچه نوشته ای را با شعار «نه به وضعیت اضطراری» بلند کردند (سوریه از سال ١٩۶٣ در وضعیت اضطراری قرار دارد.) این حرکات در آن زمان بی سابقه بودند. بسیاری از دانشجویانی که به صورتی خودجوش سازمانده اعتراضات آن زمان بودند پس از آغاز قیام کنونی ناپدید شدند. رژیم به شبکه های فعالان که در این جنبش ها ایجاد شدند شک کرد و به آزار فعالان صلح طلب همّت گماشت. این در حالی بود که رژیم در پایان سال ٢٠١١ صدها زندانی اسلامگرا را آزاد نمود. دانشگاه حلب برای جنبش دانشجویی که از آن آغاز شد بسیار شهرت یافت به گونه ای که نام آن را «دانشگاه انقلاب» گذاشتند. رژیم پس از آن، دانشگاه را هدف قرار داد و چندین دانشجوی مدرسه ی معماری را به قتل رساند.

ج. ا. : تو اخیراً در وبلاگت مطلبی در باره ی حمله ی احتمالی آمریکا به سوریه و رابطه اش با دخالت ایران و روسیه به نفع اسد و همچنین نقش اسلامگرایان در جنبش کنونی نوشتی. صدای آنارشیست ها در سوریه مانند مصر، صدایی متفاوت است که در رسانه های بزرگ شنیده نمی شود. این صدا خواهان خودگردانی است، آیا درست می گویم؟
ن. ع. : بله، من گمان می کنم، اما می خواهم به چند نکته اشاره کنم. رسانه های بزرگ نه فقط در سوریه صدای آنارشیست ها را نمی شنوند بلکه صدای تروتسکیست ها، مارکسیست ها، چپ گرایان و حتا برخی از لیبرال ها را نیز بازتاب نمی دهند. به هر حال مطرح کردن خودگردانی بر اساس خودمختاری و عدم تمرکزگرایی ریخته شده است، اما این موضوع ربطی به مفهوم ویلسونی آن ندارد که خواهان خودگردانی «یک ملّت» بر پایه ی نوعی از خودمختاری ملی گرای متمرکز بود. ما خواهان این هستیم که سوریه ای ها بتوانند در فرای ناسیونالیسم امور خود را به صورت خرده سیاسی به دست بگیرند. این بدان معناست که خودگردانی نباید یک راه برای همه ی سوریه ای ها باشد و به هر فردی امکان داده شود که راه خود را برگزیند بدون آن که مزاحم دیگران باشد. به همین جهت است که برای مثال کُردهای سوریه باید حق خودمختاری کامل داشته باشند و نباید به آنان یک تابعیت سوری اجباری را تحمیل نمود. این خودگردانی که ما به همه ی سوریه ای ها پیشنهاد می کنیم بدین معنا نیست که همه ی اشخاصی که بدین نام هستند سرنوشت مشترکی دارند.
هنگامی که ما از احزاب و حتا رژیم و حامیان خارجی اش و همچنین اسلامگرایان جهادی سخن می گوییم که مخالف خودگردانی سوریه هستند منظور ما این نیست که فقط یک نسخه از خودگردانی وجود دارد که اسلامگرایان مخالفش هستند، برعکس همانان هستند که می خواهند یک سیاست را به همه تحمیل نمایند. رژیم اسد همواره علیه خودگردانی سوریه ای ها عمل کرده است و تمام قدرت را قبضه نموده و نمی خواهد آن را تقسیم نماید. اسلامگرایان نیز مخالف خودگردانی هستند. البته مخالفت آنان به این علت نیست که اسلامگرا هستند (دلیلی که بسیاری از لیبرال ها را علیه آنان به جنب و جوش انداخته است)، بلکه به این علت است که می خواهند دید خود را به همه تحمیل نمایند.
حامیان رژیم اسد که ایران، روسیه و دیگر چریک های خارجی هستند علیه خودگردانی سوریه ای هستند، چرا که اگر چنین امری به واقعیت بپیوندد دیگر منافع ژئوپلیتیک آنان تأمین نمی گردد. پس حامیان اسد نیز علیه آن مداخله می کنند.
بله این رسانه های بزرگ هستند که همواره تلاش می کنند تا اوضاع سوریه را دو سویه نشان دهند. اما مردم سوریه به پاخاستند تا علیه رژیمی مبارزه کنند که مخالف خودگردانی و به دست گرفتن امور آنان به دست خودشان است. از زمانی که قیام آغاز شده است، گروه های دیگری که حتا برخی اشان علیه رژیم مبارزه کردند نیز به جمع مخالفان خودگردانی مردم سوریه پیوسته اند. اما موضع آن ها فقط این نبوده است که باید ضدرژیم بود تا نشان داد که فقط ضدرژیم هستند. ما آنارشیست ها در سوریه مانند رفقایمان در مصر که علیه اخوان المسلمین هستند نه فقط به این خاطر که مخالف آنان باشند، مخالف بشار اسد نیستیم. ما مخالف رژیم بشار اسد هستیم چرا که با خودگردانی مردم مخالف است. حال اگر این رژیم سقوط کند و رژیم دیگری جایش را بگیرد که بخواهد بر مردم سوریه سلطه گری کند، ما آن را موفقیت ارزیابی نخواهیم کرد. کسانی بودند که به قدرت رسیدن اخوان المسلمین را توهین به انقلاب ارزیابی کردند و فریاد برآوردند «انقلاب ادامه دارد». اگر در سوریه هم رژیمی ساقط گردد و حزب و گروه دیگری به قدرت برسد که بخواهد جلوی مردم را برای به دست گرفتن امور خود بگیرد، در این جا نیز وضعیت تغییر نخواهد کرد.

ج.ا. : هنگامی که من امسال با محمد بامیه مصاحبه کردم، او می گفت که سوریه مثال جالبی ست که می تواند آنارشیسم را در صحنه ی عملی محک بزند. وی اظهار داشت که وقتی در سوریه از سازماندهی سخن گفته می شود منظور کمیته ها و اشکالی هستند که کاملاً افقی و خودگردان هستند. حرف هایی که وی می زد با آن چه افرادی مانند بدور حسن در باره ی زندگی و فعالیت های عمر عزیز (۴) منتشر نمودند همخوانی نشان می دهند. آیا تو اثری از آن چه دیگر رفقای آنارشیست سوریه در حال انجام دادن هستند، می بینی؟
ن.ع. : بله. این بدان معناست که آنارشیسم را باید بیش از آن که یک ایدئولوژی باشد به مجموعه ای از عمل تبدیل نمود. یک بخش بزرگ سازماندهی در بطن قیام سوریه به آنارشیسم نزدیکی دارد بی آن که آن را به روشنی مطرح نماید. فعالیت های رفیق جانفشان عمر عزیز منجر به فرارویی شوراهای محله شد که حسن بدور و شبکه ی بین المللی تحریر اطلاعات فراوانی درباره اشان منتشر نموده اند. عمر عزیز شوراهای محلات را مانند سازمان های خودحاکم می دانست که می توانند به یک دیگر در پیشبرد امور یاری رسانند. به نظر من، دیدی که عمر عزیز از این شوراها داشت توانست به آن ها نفسی بدهد که به حیات خود ادامه دهند، هر چند که باید یادآوری نمود که کمیته های محله که شکل گرفتند از حالت خودحاکمی خارج شدند و فعالیت خود را روی اطلاع رسانی و کمک رسانی متمرکز نمودند. اما این کمیته ها همچنان بر اساس اصول کمک متقابل، همکاری و اجماع نظرات فعالیت می کنند.
شهر یبرود بین دمشق و حمص قرار دارد و یکی از شهرهای اصلی قیام علیه رژیم اسد است. این شهر به نمادی از همزیستی اعتقادات مذهبی تبدیل شده است. این شهر دارای تعداد زیادی اهالی مسیحی ست. یبرود به شهری الگو برای خودگردانی و خودحاکمی تبدیل شده است. همین که نیروهای سرکوب گر اسد از شهر یبرود خارج شدند تا نیروی خود را در جای دیگری به کار ببرند، مردم شهر تصمیم گرفتند خود به رتق و فتق امورشان بپردازند. آنان گفتند:«ما اکنون در حال سازماندهی جنبه های گوناگون زندگی شهر هستیم.» از تمیزکاری شهر گرفته تا تغییر نام مدرسه به نام «مدرسه ی آزادی»، یبرود یقیناً شهری ست که بسیاری از سوریه ای ها و از جمله خود من آرزو می کنیم که سوریه پس از اسد به آن شبیه باشد. این در حالی ست که در شهرهایی که به دست اسلامگرایان جهادی افتاده است وضعیت بسیار تیره و تار است، هر چند نباید فراموش کرد که آلترناتیوهای دیگری وجود دارند. یک شبکه ی گسترده در تمام سطح کشور و به ویژه در دمشق به وجود آمده است که «جوانان انقلابی سوریه» نام دارد. این تشکلی مخفی ست که اعتراضات شجاعانه ای را اغلب در مرکز دمشق سازماندهی می کند که در کنترل رژیم است. شرکت کنندگان در اعتراضات نقاب بر چهره دارند و شعارها و پرچم های انقلاب سوریه و از جمله پرچم کُردها را حمل می کنند.
رژیم در شهر داریا در حومه ی دمشق عملیات سختی را برضد شورشیان در نوامبر ٢٠١٢ انجام داد. برخی از اهالی شهر تصمیم گرفتند بدون دخالت در درگیری های مسلحانه دو طرف، نشریه ای را به نام عنب بلدی منتشر نمایند. نشریه اهالی در باره ی وقایع داریا و دیگر مناطق سوریه مطلب دارد. این نشریه در تمام شهر رایگان پخش می گردد. اصول خودمختاری، کمک متقابل و همکاری در تعداد زیادی از تشکلاتی که از دل قیام بیرون آمده اند، وجود دارند. حتا تشکلاتی موجود هستند که با همین اصول فعالیت می کنند بی آن که نظر جامعی در باره ی کلّ جنبش در سوریه داشته باشند. در این تشکلات کسانی هم هستند که مرتجع، فرقه گرا و سلطه جو هستند و البته ما پیش تر هم چنین چیزهایی را شنیده بودیم، مگر نه؟ با این حال کسانی هستند که فعالیت های بسیار خوبی می کنند و ما باید از آنان پشتیبانی نماییم.

ج.ا. : به نظر تو حمله ی نظامی آمریکا به سوریه چگونه اثری بر انقلاب می گذارد؟
ن. ع. : به گمان من دخالت های نظامی کلاً اثری منفی بر قیام ها دارند و یورش نظامی آمریکا به سوریه نیز مستثناء نیست. اما به نظر من روش هایی که برای مداخله ی نظامی آمریکا استفاده می شود، می توانند تأثیرات گوناگونی به جای بگذارند. اگر آمریکاییان آن گونه که خود می گویند برای «تنبیه»، «محدود»، «نقطه ای» یا «نمادین» به سوریه حمله کنند، در این صورت در میدان های جنگ تغییر بزرگی به وجود نخواهد آمد و رژیم اسد را از نظر تبلیغاتی هم که شده تقویت خواهد نمود. چرا که او خواهد گفت:«من در برابر امپریالیسم آمریکا از جایم تکان نخوردم.» خودکامگانی که در برابر جنگ های علیه خود زنده می مانند فقط همین زنده ماندن را پیروزی جلوه می دهند، حتا اگر در کنار شکست خوردگان باشند. آمریکا، عربستان سعودی و چند کشور دیگر صدام حسین را از کویت بیرون کردند، اما وی ١٢ سال دیگر در قدرت باقی ماند و در طی تمام این سال ها برای مقاومت در طی «مادر تمام نبردها» برای خود تبلیغات راه انداخت.
اگر ضربات نظامی که آمریکا اکنون در حال بررسی اشان است سخت تر از حملات پیش گفته باشند در این صورت در میدان های نبرد تغییرات مهمی صورت خواهند گرفت و رژیم اسد را شدیداً تضعیف خواهند نمود. اما در این صورت نیز به گمان من اثرات منفی دیگری به بار خواهند آمد. در چنین صورتی هر گونه احتمالی که سوریه ای ها بتوانند در آینده بر سرنوشت خود حاکم باشند از میان خواهد رفت.
آمریکا می تواند اسد را نپسندد، اما بارها گفته است که نهادهای دولتی باید حفظ شوند تا ثبات سوریه آینده برهم نخورد. به عبارت دیگر آمریکا سوریه اسدیست را بدون اسد می خواهد. آمریکا خواهان حفظ رژیم بدون اسد است. همان گونه که در مصر چنین شد. حسنی مبارک کنار رفت اما رژیم دست نخورده و ارتش سر جای خودش باقی ماند. در یمن هم همین اتفاق افتاد. آمریکا با رئیس جمهور این کشور به گفت و گو نشست تا وی استعفاء دهد بی آن که تغییری در رژیم حاصل آید. اما مسئله در سوریه این است که اتفاقاً مردم از همان ابتداء این شعار را مطرح کردند:«مردم خواهان سقوط رژیم هستند» و فقط به کناره گیری اسد رضایت نمی دهند.
هنگامی که از حفظ رژیم سخن می رود آن گاه بین حامیان و مخالفان اسد اتفاق نظر وجود دارد، یعنی آمریکا، روسیه و ایران هم نظر می شوند. اما این رژیمی ست که تمام نهادهایش با خودکامگی ساخته شده است، نهادهایی که کشور را چپاول و غارت کرده اند، نهادهایی که نارضایتی و سپس قیام مردمی را موجب شدند و سرانجام نهادهایی که پایه های اصلی اشان را استعمار فرانسه در این کشور ریخته است. تقریباً همه در سوریه می دانند که نامزدان برگزیده ی آمریکا برای سوریه آینده در رژیم کنونی نقش ایفاء کرده اند و آنان کسانی نیستند به جز بوروکرات ها و بعثی هایی که به تکنوکرات های نئولیبرال «بریده از مرکز» تبدیل شده اند. اینان کسانی هستند که آمریکا برای سوریه آینده در نظر گرفته است.
سوریه ای ها تاکنون قربانیان زیادی داده اند. آنان بهای زیادی برای مطالبات خود پرداخته اند. من مایل نیستم که تمام این ها به زباله دانی انداخته شود. نباید در شتاب برای کنار زدن اسد به عنوان نماد رژیم، خود رژیم را حفظ کرد. سوریه شایسته ی آینده ی دیگری به جز مشتی نهاد ساخته شده از هیچ و همه چیز و بوروکراسی پی ریزی شده از سوی خودکامگانی ست که خواهان ادامه ی سلطه گری علیه مردم این کشور هستند. هیچ علتی نمی تواند حفظ نهادهای دولتی را توجیه کنند که به چپاول کشور پرداخته و مردم را کشتار کرده اند. با توجه به این که آمریکا چیز دیگری به جز حفظ این نهادهای دولتی نمی خواهد، من هر گونه دخالت آن را در امور سوریه نادرست می دانم. اگر آمریکا واقعاً می خواهد به سوریه کمک کند بهتر است از اهرم های دیپلماتیک استفاده نماید تا روسیه و ایران را از دخالت در جنگ برحذر دارد. این چنین است که سوریه ای ها خواهند توانست به مرحله ی بعدی اقدامات خود بیاندیشند. اما اگر آمریکا به سوریه حمله کند این دیگر خودبه خود آمریکا خواهد بود که برای مرحله ی بعدی تصمیم خواهد گرفت و به همین جهت من با این حمله مخالفم.

ج.ا. : کسانی که در خارج از سوریه هستند برای پشتیبانی از مبارزات چه می توانند بکنند؟
ن. ع. : برای مردمی که در خارج کشور زندگی می کنند، حمایت عملی کار مشکلی ست. من فقط می توانم به یک نکته اشاره کنم و آن هم حمایت فکری – سخنی از مبارزات است. چپ تاکنون بسیار موضع بدی علیه قیام در سوریه داشته است، چرا که گمان می کند که ارتجاعی ترین عناصر ضدرژیم اسد یگانه کسانی هستند که علیه او مبارزه می کنند و در این زمینه بیش تر همراه با رژیم بوده است. من از کسانی که در خارج هستند می خواهم که به تمام واقعیت بنگرند و به دیگران نشان دهند که در سوریه کسان دیگری هم هستند که می توانند حمایت گردند. باید این دوسویه نگری به اوضاع سوریه که در یک طرفش رژیم و در طرف دیگرش القاعده یا در یک سویش رژیم اسد و در طرف دیگرش امپریالیسم آمریکاست، پایان یابد. باید یاری کرد تا تاریخ فداکاری های مردم سوریه برای خواسته هایشان بهتر بازگو گردد. شاید دیگر برای این کار دیر شده باشد چرا که مطالب هژمونیک در حال حاضر بسیار قدرت مندتر هستند تا بتوان علیه آن ها پیروز شد. شاید کتاب های تاریخ بتوانند درست تر وضعیت کنونی سوریه را مطرح نمایند.

پانویس ها:
اصل مطلب ترجمه شده ی بالا در این نشانی ست: http://truth-out.org/news/item/18617-syrian-anarchist-challenges-the-rebel-regime-binary-view-of-resistance
* Joshua Stephens عضو شورای انستیتوی مطالعات آنارشیست است. او در دهه های اخیر در جنبش های ضدسرمایه داری و همبستگی بین المللی فعالیت کرده است. او در رسانه های گوناگون در مورد جنبش های ضداستبدادی مطلب می نویسد و اوقاتش را بین کشورهای مدیترانه و بروکلین در نیویورک می گذراند.
١) نقشه ی آن لاین تهیه شده در این نشانی ست: http://www.fastcolabs.com/3016532/this-interactive-infographic-shows-the-depth-of-the-syrian-resistance
٢) نشانی وبلاگ نادر عطسی: http://darthnader.net
۳) نشانی وبلاگ معظن کمال معز: http://libcom.org/tags/mazen-kamalmaz
۴) در باره ی عمر عزیز، مبارز آنارشیست سوری، به زودی مطلب مفصل تری به دوستداران فارسی زبان ارائه می گردد. (یادداشت مترجم)

بیان دیدگاه